کاش می شد خالی از تشویش شد
برگ سبز تحفه ی درویش شد
کاش تا دل می گرفت و می شکست
عشق می آمد کنارش می نشست
کاش من هم یک قناری می شدم
در تب آوز جاری می شدم
بال در بال کبوتر می زدم
آن طرف ترها کمی سر می زدم
با قنا ریها غزل خوان می شدم
پشت هر آواز پنهان می شدم!!
تا جهان باشد نخواهم در جهان هجران عشق
عاشقم بر عشق هر گز نشکنم پیمان عشق
تا حدیث عاشقی و عشق با شد در جهان
نام من بادا نوشته بر سر دیوان عشق
نظرات شما عزیزان: